منظور کردن پسند کردن، به شمار آوردن، پاس داشتن پسند کردن پذیرفتن، مورد توجه قرار دادن، بحساب آوردن ادامه... پسند کردن، به شمار آوردن، پاس داشتن پسند کردن پذیرفتن، مورد توجه قرار دادن، بحساب آوردن فرهنگ لغت هوشیار
منظور کردن((~. کَ دَ)) در نظر گرفتن، پذیرفتن ادامه... در نظر گرفتن، پذیرفتن تصویر منظور کردن فرهنگ فارسی معین
منظور کردن محسوب کردن، لحاظ کردن، درنظر گرفتن، قلمداد کردن، منظور داشتن، مورد توجه قراردادن ادامه... محسوب کردن، لحاظ کردن، درنظر گرفتن، قلمداد کردن، منظور داشتن، مورد توجه قراردادن فرهنگ واژه مترادف متضاد